نادان کوچک است؛ هر چند بزرگسال باشد و دانا بزرگ است؛ هر چند کم سال باشد . [امام علی علیه السلام]
دل نوشته هایمان
چقدر به هم وابسته ایم ؟
جمعه 90 مرداد 7 , ساعت 1:39 صبح  

تا حالا شده که عزیزی رو از دست بدی و اونقدر از این وضعیت  خسته و ناراحت بشی که بگی : ای کاش من به جاش مرده بودم؟

خیلی حس بدیه که یه کسی رو از دست بدی که هیچ وقت بدون اون بودن رو تصور نمی کردی ، کسی که هر وقت به آینده فکر می کردی اونم بوده . یه عزیز . کسی که حاضر نیستی حتی یک لحظه از دستت ناراحت بشه . پدرت ، مادرت،خواهرت ،برادرت ، دوستت... هر کسی که واقعا دوستش داری.

چند وقته خیلی به این موضوع فکر می کنم ... نمی دونم چرا ، ولی فکرم به شدت درگیرش شده .

من یاد نگرفتم که بدون آدمهایی که همیشه بهشون تکیه کردم ، چطور زندگی کنم ... واسه ی همین ترجیح می دم که زودتر از همه ی آدم هایی که برام عزیز هستن بمیرم ...

آرزوهای خیلی بزرگی دارم ... یعنی همه ی آینده ی من توی این آرزو ها خلاصه میشه . اما حاضرم همه ی آرزوهام رو فدای همین یک آرزو کنم ..

خدایا ! نگذار که مرگ عزیزانم رو ببینم ...


نوشته شده توسط مرجان | نظرات دیگران [ نظر] 
نقاب مسلمانی
جمعه 90 مرداد 7 , ساعت 1:39 صبح  

بعضی از آدم ها دو اسم دارند . یکی اسم شناسنامه ای آنها و آن یکی برای صدا زدنشان است . در اداره و مدرسه و ... مجبورند اسم شناسنامه ی خودشان را بگویند . گاهی وقت ها مثل آدم هایی که هویتشان را فراموش کرده باشند ، دو اسمشان را جابه جا می گویند ، یا اصلا یادشان می روند . انگار که هنوز هویتشان برای خودشان ثابت نشده.حکایت همین دین ارثی و شناسنامه ای ماست . از وقتی خودمان را شناخته ایم به ما گفته اند « بچه مسلمان » . اما این روزها بدجوری بین دین بیرون شناسنامه و دین موروثی و شناسنامه ای گیر کرده ایم . هر جایی به هر کدامشان که نیاز داشته باشیم ، رفتارمان را مناسب با آن دین تغییر می دهیم . اما بالاخره باید تکلیفمان با خودمان روشن شود . تا کی قرار است همینطور به خودمان دروغ بگوییم . این دورغ گویی ما دارد به شفافیت دین خدا ، آسیب می زند . 

                 -------------------------------------------------------------------------------------- 

        من رفتم تا بعد از امتحانات دعا کنید هم همه ی دوستام هم من موفق باشیم...


نوشته شده توسط مرجان | نظرات دیگران [ نظر] 
دل گرفت ...
جمعه 90 مرداد 7 , ساعت 1:39 صبح  
محرم امسال نمی دونم چرا دلم اینقدر گرفته ....

احساس می کنم هر روز با اینکه مجلس روضه بیشتر میشه...

با اینکه تلویزیون 10 تا برنامه بیشتر کرده ...

با اینکه مداح ها شعراشون جدیدتر شده...

با اینکه مقتل رو از یه دید دیگه می خونن ...

با اینکه نمی دونم...

نمی دونم...

یه حسی بهم میگه داریم از امام حسین و باورهاش دور میشیم ....


نوشته شده توسط مرجان | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

دل نوشته هایمان

مرجان
عاشق خدا هستم.وامیدوارم یه روزی بیاد که هیچ انسانی فقیر نباشه... تا آخرین نفسم از آدم های فقیر دفاع می کنم ...هر چند که روحیم تاب دیدن سختی های اونا رو نداره...
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 1 بازدید
بازدید دیروز: 7 بازدید
بازدید کل: 11195 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

دهاتی
آریایی
[آرشیو(2)]
نوشته های پیشین

مرداد 90
لوگوی وبلاگ من

دل نوشته هایمان
لینک دوستان من

اف اس ان
دهاتی
آریایی
مظهر گلی
جنون سواستیکا
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

+ عدل علی
گذری به غم نبودنش
حس رهایی
نگاهت
خدا هست و دیگر هیچ...
[عناوین آرشیوشده]