بعضی از آدم ها دو اسم دارند . یکی اسم شناسنامه ای آنها و آن یکی برای صدا زدنشان است . در اداره و مدرسه و ... مجبورند اسم شناسنامه ی خودشان را بگویند . گاهی وقت ها مثل آدم هایی که هویتشان را فراموش کرده باشند ، دو اسمشان را جابه جا می گویند ، یا اصلا یادشان می روند . انگار که هنوز هویتشان برای خودشان ثابت نشده.حکایت همین دین ارثی و شناسنامه ای ماست . از وقتی خودمان را شناخته ایم به ما گفته اند « بچه مسلمان » . اما این روزها بدجوری بین دین بیرون شناسنامه و دین موروثی و شناسنامه ای گیر کرده ایم . هر جایی به هر کدامشان که نیاز داشته باشیم ، رفتارمان را مناسب با آن دین تغییر می دهیم . اما بالاخره باید تکلیفمان با خودمان روشن شود . تا کی قرار است همینطور به خودمان دروغ بگوییم . این دورغ گویی ما دارد به شفافیت دین خدا ، آسیب می زند .
--------------------------------------------------------------------------------------
من رفتم تا بعد از امتحانات دعا کنید هم همه ی دوستام هم من موفق باشیم...
گاهی وقت ها بعضی آدم ها انگار کفش آهنی می پوشند که روی اعصاب هم راه بروند ، اسمش را می گذارند امر به معروف و نهی از منکر ...
خدا وقتی انسان را آفرید دوست داشت که او بهترین باشد برای همین هم اسمش را گذاشت اشرف مخلوقات ، برای همین وقتی انسان را آفرید به خودش ، آفرین گفت ....
برای همین وقتی دید انسان دارد راهش را اشتباه می رود ، خواست که او برگردد و برای هدایتش124هزار پیامبر را فرستاد ، حتی لحظه ای آن ها را بی راهنما نگذاشت ... اگر مسلمان واقعی باشیم ، ما هم گاهی اوقات وظیفه داریم آدم ها را از راه اشتباهی که می روند ، نهی کنیم. اما به شرطی که خودمان اصلاح شده باشیم . نه اینکه خودمان سرتا پا عیب و نقص باشیم و بدویم دنبال دستور خدا ... امر به معروف و نهی از منکر فقط برای همسایه نیست ، خیلی وقت ها باید گوش خودمان را هم بکشیم.
چه معنی دارد که بعضی ها خدا را فقط برای خودشان می دانند و فکر می کنند هر کس یک وجب پایش را کج گذاشت بی ایمان است ....
نمی دانم با این همه تضادی که بین شخصیت هایمان ، در رفتارمان هست ، می توانیم اسم خودمان را بگذاریم مسلمان یانه ! اما می دانیم که همه خدا را دوست داریم . منکر این هم نیستیم که هر که کسی را دوست داشت باید این دوست داشتن را در عمل و رفتار هم نشان دهد ، پس باید خدایی رفتار کرد ...
اما می بینم اطرافم آدم هایی را که فکر می کنند خودشان انسان کامل هستند و مستقیم از بهشت آمده اند به زمین که فقط امر به معروف کنند ، گاهی وقت ها آنقدر در اصرار بر مستحبات ، افراط می کنند که اعصاب آدم ها را به هم می ریزند گاهی وقت ها دلم از دستشان می گیرد ، می خوام بشینم سر سجاده و پیش خدا گله ی آنها را کنم.
خیلی وقت ها آنقدر از بالا به بقیه نگاه می کنند که به این باور می رسند که دیگران مسلمان نیستند .
بعضی وقت ها می خواهم سرشان فریاد بکشم :
خدا مال همه است . پیش همه است .
خودش گفت :
نزدیکتر از رگ گردن است .
-----------------------------------------------------------------
پ.ن: نمی دانم چرا تازگی ها فقط دستم به نوشتن این مدل پست ها می رود ،شاید چون این روزها از این تضاد ها خیلی زیادتر شده !!!
بعدا نوشت : امروز 26 دی ُ امتحانام تموم شد
هورا هورا هورا هورا ....
اما تمام شدن یا نشدن مساله این است که باید برای کنکور بخوانیم
اگر تو نبودی ....
اگر تو را نداشتم ...
اگر نگاه مهربان تو نبود ...
اگر دست های یاریگر تو نبود ...
اگر درگاه توبه ات برایم باز نبود...
اگر نامت غفار نبود ...
اگر عیب هایم را نمی پوشاندی....
اگر ...
من در موج فراموشی ها ، در دنیایی که تو را حفظ کردن خیلی سخت است، دنیایی که برای هر قدمی
که برمی دارم باید در برابر عدالت بی چون وچرایت پاسخگو باشم ،
چه می کردم ؟
نگاهت را از من نگیر ، روزی هزار بار مرا یاد خودت بیانداز تا یاد شیطان دلم را سیاه نکند ...
فقط خودت می دانی که تو را نداشتن چه قدر سخت است ...
یاری ام کن تا صدای حق را بشنوم و پنبه ی غفلت گوشم را سنگین نکند ...
تو همیشه مراقبم باش ...
اربعین بود...امسال هم گذشت ، این 40 روزها هزار بار دیگر هم که بگذرد با ز هم این داغ سرد نمی شود ...اما ای کاش امام حسین را به خاطر زخم هایش وسر بریده اش مظلوم نمی دانستیم ... او مظلوم است چون ، برای حق قیام کرد و او را نا حق دانستند .
مرجان عاشق خدا هستم.وامیدوارم یه روزی بیاد که هیچ انسانی فقیر نباشه... تا آخرین نفسم از آدم های فقیر دفاع می کنم ...هر چند که روحیم تاب دیدن سختی های اونا رو نداره... |